مقدمه
معاد در قرآن
مراحل وجود و هستی
امکان معاد نمونه های برای معاد
انگیزه های انکار معاد
گریز از مسئولیّت
عدم ایمان به قدرت و علم خدا
آگاهی نداشتن به زمان قیامت
زنده کردن مردگان
مرگ ، پایان و نیستی
پی نوشتها
فهرست منابع و مأخذ مقدمه :معاد، در عقل و فطرت هر انسانى جایگاه قابل توجّهى دارد، زیرا کیست که نپرسد و یا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه مىشود؟ پایان عمر و تلاش ما به کجا مىرسد؟ نتیجه و هدف از زندگى چیست ؟ آرى این سؤالها براى همه مطرح است.در پاسخ به این سؤالها دو جواب داریم:الف: تمام ادیان ، آینده جهان و انسان و نتیجه کارها و تلاش او را بسیار روشن وامیدوار کننده و روح بخش مىدانند، قرآن مىگوید :«و أنّ اِلى ربّک المنتَهى» (1)همانا نهایت و پایان به سوى پروردگارت مىباشد.ب: مکتبهاى مادّى، آینده جهان و انسان را بنبست، تاریک، فانى و نیستى مىدانند و این دید بسیار خطرناک و یأسآور است، علاوه بر این چنین مکتبهایى هیچ گونه دلیل علمى هم براى عقیده خود ندارند.قرآن دراین باره مىفرماید:«و قالوا ما هِىَ الاّ حیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ و نَحیى و ما یُهلکُنا الاّ الدّهر و ما لَهم بِذلکَ مِن عِلمٍ اِنْ هم الاّ یَظنُّون» (2)کسانى که ایمان به قیامت ندارند گفتند: زندگى جز همین چند روز دنیا نیست که ما هم در آن مرگ وحیاتى داریم وبعد هم روزگار ما را نابود مىکند.ولى این انکار و گفتهها روى علم و دلیل نیست، بلکه تنها یک سرى وَهم و خیالى باطلى است که آنها دارند.بررسی نقش الگوها در تربیت کودک
نجفعلی تقیلو
کودک ، امانتی است که به والدین و مربی سپرده شده است . ضمیر او پاک ، ساده ، بیپیرایه و مانند لوحی سفید پذیرای هر نقشی است . از این رو ، اگر نقشی خوب بر آن زنیم ، نیکبختی این دنیا و آن دنیا را دارد و اگر نقش بدی بر آن صورت گیرد . . در مکتب اسلام ، برای تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان ، اصول گستردهای وجود دارد که چگونگی تعلیم و تربیت و روشهای آن را معین میسازد .یکی از این روشها که در مکتب اسلام وجود دارد ، روش الگویی است که نقش مهمی در تربیت ایفا میکنند .امروزه یکی از مهمترین چالشهای حکومتها و نظامهای آموزشی در امر تربیت ، شناخت الگوی مناسب با هنجارهای آن جامعه و همچنین ارایه آنها به افراد است ؛ لذا با توجه به نقش الگوها در تربیت و اهمیت آن در آموزش و پرورش در دورههای مختلف تحصیلی ، شایسته است که شناختی کافی از الگو و نحو اراِئه آن به متربّی داشته باشیم .تربیت : پیش از آن که به نقش الگو در تربیت بپردازیم ، بهتر است که ابتدا تعاریفی از تربیت و الگو داشته باشیم و سپس با توجه به تعاریف مورد قبول در مکتب تربیتی خویش ، نقش الگو بر تربیت را مورد بررسی قرار دهیم .تربیت : در لغت به معنای پرورانیدن ، پروردن و آموختن معنی شده است . ولی در اصطلاح ، معانی مختلفی را با توجه به اصول و مبانی مکتبهای تربیتی ، برای آن در نظر گرفتهاند . در مورد اینکه آیا میتوان از تربیت تعریفی داشت ، چند دیدگاه وجود دارد . در یکی از دیدگاهها برای تربیت تعریفی از نوع تجویزی ارائه می شود و در دیدگاه دیگر به مفهوم تربیت ، از دید هر گروه با توجه به تجربیات خود ، دربارة ماهیّت ، نقش و اهمیّت آن به بحث پرداختهاند .به طور کلی میتوان گفت که تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینهها برای شکوفا کردن و به فعلیّت رساندن استعدادهای بالقوة انسان و بهمنظور حرکت تکاملی او به سوی هدف مطلوب ، منطبق بر اصولی معین و برنامهای منظم و سنجیده (1)الگو : الگو در لغت به معنای نمونه و شکل چیزی که از کاغذ و یا مقوا بریده باشند ، مثل الگوی لباس که خیاط از روی آن پارچه را میبرد ، اطلاق میشود .الگو در زبان فارسی مترادف اسوه به زبان عربی است . راغب اصفهانی در کتاب نفیس خود « مفردات » اسوه را چنین تعریف کرده است : اُسوه بر وزن قُدوه و اسِوه بر وزن قِدْوه ، حالتی است که انسان به هنگام پیروی از غیر خودش پیدا میکند . اگر آن غیر خوب باشد الگوی خوب و اگر بد باشد ، الگوی بد برای انسان فراهم میشود .(2) الگو و کودک چشم وگوش کودک همچون دریچهای باز است . میبیند ، میشنود و ذهنش چون آینهای است که هر چیزی در آن منعکس میشود . با این تفاوت که آینه تصویر را همیشه در خود نگه نمیدارد ، ولی ذهن کودک آن را در ذهن خود ضبط میکند .روانشناسان معتقدند که کودکان تقریباً تا پایان دوره ابتدایی فاقد تفکّر انتزاعی و عقلانی کافی هستند . بنابراین خود را نیازمند الگو میدانند .« ویژگی مهم دورهی ابتدایی فعالیت کودک در رابطه با محیط ، عینی و محسوس است و پیاژه آن را مرحلهی عملیات محسوس نامگذاری کرده است . »(3) بنابراین : کودکان نیاز دارند بفهمند که چه باید بکنند ؟چه نوع رفتاری را از خود بروز بدهند و در مواقع ضروری چه راهحلی را در پیش بگیرند ؟ آنها پاسخ سوالهای خود را در بین الگوها جستجو میکنند .امّا الگو در نظر کودک چه معنایی دارد ؟ « الگو در نظر کودک نمونهی برتر و شایستهای است که کودک در جنبه اخلاقی و رفتاری به صورت دانسته یا نادانسته دنباله رو آن میباشد .» از نظر روانشناسان نیز الگو همان نمونهای است که آدمی بهصورت آگاهانه یا ناخودآگاه از او تقلید میکند پیاژه بر این عقیده است که « کودکان ابتدایی پس از هفت سالگی آرام آرام به ثبات ذهنی هوش انتزاعی نزدیک میشوند ..... » (4) . بنابراین از مصالح و مفاسد امور اطلاع چندانی ندارند و نمیتوانند اهداف درستی را انتخاب کنند ؛ لذا در این سنین تمام توجه کودک به اطرافیان و اعمال و رفتار آنها و تقلید از آنها میباشد .روش الگو سازی :در این روش مربی میکوشد ، نمونة رفتار و کردار مطلوب را عملاً در معرض دید متربّی قرار دهد و بدین گونه موقعیت اجتماعی او را دگرگون سازد تا او به پیروی پردازد و حالت نیکویی ، مطابق با آن عمل نمونه در خویش پدید آورد . همانند سازی : از روش الگو سازی در روانشناسی اجتماعی به نام « همانندسازی » یاد میشود ، یعنی شخص سعی میکند با شخص یا اشخاصی که به نظرش شخصیّت قابل قبول دارند ، رابطه رضایتبخش برقرار کند و خود را همانند آن فرد یا افراد سازد و نگرشها ، ویژگیهای رفتاری و هیجانهای آن فرد یا اشخاص را برای خود سر مشق قرار دهد. الگوهای مؤثر در دانش آموز و کودک در سنین دبستان بیشتر معطوف است به :الف : والدین کودک ب : معلّم یا مربیج : گروه همسالان د : محیط ( مدرسه و اجتماع )ه : وسایل ارتباط جمعی والدین :کودکان از زمانی که متولد میشوند ، والدین خود را به عنوان اولین الگوی خود قرار میدهند . آنان والدین خویش را بیعیب و نقص میپندارند . « کودکان نخست مادر و سپس پدر را سرمشق خود قرار داده و پس از مدّتی ، پسران با پدر خویش و دختران با مادر خویش همانند سازی میکنند . » کودکی که از پدر و مادر کارهای شایسته و پسندیده میبیند ، آرام آرام به سوی آن رفتارها قدم بر میدارد و این رفتار در وجود او اثر عمیقی میبخشد .بنابراین توصیه میشود والدین در قدم اول ، خود به عنوان یک الگوی شایسته برای ماندگاری در ذهن کودک خویش اقدام نمایند و در قدمهای بعدی سعی نمایند فرزندان خویش را با الگوهای مناسب و شایسته آشنا کنند . معلّم :یادگیریهای دوره ابتدایی از ماندگارترین و اساسی ترین سرمایههای ذهنی و عملی کودک به شمار میرود . در این دوره است که کودک دست به همانند سازی به غیر از والدین میزند . در این دوره معلم و اولیای مدرسه نقش مهمی را در هدایت و جهت بخشیدن به رفتار دانشآموز دارند . « معلم و مربی ابتدایی در اعطای توانایی به ابنای بشر همان نقش طبیعت مهربان را ایفا میکند. و او میتواند توانمندی بالقوه کودک را پالایش کرده و او را به سوی سعادت رهنمون سازد. »اهمیت نقش الگویی معلم :خواجه عبدالله انصاری درباره اهمیت نقش معلم تمثیل جالبی را بیان میکند و میگوید : به همان قسم که دود دلیل بر وجود آتش و خاک اثر وزش باد است ، شاگرد و همه کیفیات روحی و رفتار او اثر مستقیم شخصیت معلم است و او حتی رابطه میان ظاهر و باطن و شاگرد و معلم را بیشتر از رابطه دود و آتش میداند و بیان او چنین است : « دود از آتش نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد . »(5)اهمیت نقش الگویی معلم در تحقیقات جدید نیز مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است . یک بررسی علمی در این زمینه نشان داد که قریب 35% کودکان در 7 ساله دوم زندگی ، دوست دارند چون معلم خود باشند . (6)گروه همسالان :یار بد بدتر بود از مار بد تا توانی میگریز از یار بدمار بد ، تنها همی بر جان زند یار بد ، بر جان و بر ایمان زندپس از ورود کودک به دبستان ، همسالان به تدریج در رشد و نمو شخصیّت کودک نقش مؤثری را کسب مینمایند . آنان مسائل اجتماعی را به کودک میآموزند و به او کمک میکنند تا با مشکلات مقابله کند و در این مسیر هرچه نفوذ خانواده بر کودک کمرنگ گردد ، نقش همسالان و گرایش کودک به سوی آنها شدّت بیشتری به خود میگیرد، البته باید در انتخاب دوست و گروه همسال کودک خویش مواظب باشیم که گروه همسالان کودک خوب باشند ، نه بد ؛ زیرا میتواند صدمات غیر قابل جبرانی را به بار آورد .پیامبر اعظم (ص) در تمثیلی زیبا تأثیر همنشین خوب میفرماید : « مثال همنشین صالح همانند عطاری است که از عطرش به تو نمیبخشد امّا بوی عطرش به تو میرسد . » (7)محیط ( مدرسه و اجتماع و ..... ) :محیط عبارت است از هر امری که انسان را احاطه کند . کودکان آرام آرام پس از محیط خانواده وارد محیط جدید مدرسه و اجتماع میشوند و تمام فضای مدرسه از کادر آموزشی و همسالان و همکلاسیها با کودک سرو کار دارند و هریک بهگونهای میتوانند برای او سرمشق یا الگو قرار گیرند .و منظور از اجتماع همه افراد خارج از خانواده و مدرسه میباشد . هرچند اجتماع نقش کمتری دارد ، ولی تأثیر عمیقی بر رفتار کودکان میگذارد و گاهی بسیاری از فسادها و انحرافها از این طریق در کودک رخنه میکند .و به قول استاد مرتضی مطهری « روحیه کودک در ابتدا حکم مادهی سیّال و قابل انعقادی را دارد . مثل گچ که به آن وقتی آب اضافه میکنیم شل است ، بعد آن را در هر قالبی که بریزیم به همان شکل قالب درمیآید . میتوان آن ماده را به صورت انسان یا خوک و خروس در آورد . » (8) یعنی روحیهی کودک چنان انعطافپذیر است که به هر قالبی که از محیط به آن داده شود ، به همان صورت شکل میگیرد .وسایل ارتباط جمعی : وسایل ارتباط جمعی نقش حیرت انگیزی در ایجاد تحول و تغییر در رفتار دانشآموزان دارند . سینما و تلویزیون ، دنیای دیگری را به روی کودک میگشاید و این امکان را دارد که برنامههای وسایل ارتباط جمعی با نقش محیط خانواده و فرهنگ حاکم بر جامعه یا خانواده متفاوت باشد و فرد در انتخابهای خود دچار تضاد و دوگانگی گردد ؛ لذا جا دارد ما کودک را خوب راهنمایی کنیم ، تا مناسبترین راه را جهت الگوی رفتاری برگزیند .نقش حواس در زمینه الگو :به گفته روانشناسان معاصر ، حواس انسان درهای معرفت او میباشد و هر حسی که ناقص باشد ، معرفت شخص در آن مورد ناقص خواهد بود . ژانژاک روسو در کتاب « امیل » درباره نقش حواس میگوید : « پاها و دستها و چشمهای ما ؛ نخستین معلم در فلسفه هستند.»(9)در میان حواس ؛ چشم مهمتر از گوش است ؛ زیرا انسانها در همه سنین بالاخص در سنین کودکی و نوجوانی ، از راه چشم مطالب را بیشتر یاد میگیرند پس سعی ما باید بر این باشد که رفتارهای خوب و پسندید ه را به صورت الگو جهت انتخاب در معرض دید او قرار دهیم . در همین زمینه امام صادق (ع) میفرمایند : « کونوا دعاة الناس باعمالکم و لا تکونوا بالسنتکم . »(10) یعنی مردم را با رفتار و کردار خویش ، نه با زبان به سوی دین دعوت کنید .چند نکته قابل توجه در مورد الگوها 1 : نقش الگو در تحول شخصیّت کودکان و نوجوانان در فرایند شکلگیری شخصیّت کودکان و نوجوانان ، بیشترین نقش متوجه الگوهای رفتاری است ؛ چرا که یادگیری ، اساس رفتار آدمی را تشکیل میدهد . تأثیر شخصیّت الگوها در شکلگیری رفتار و منش کودکان و نوجوانان فوقالعاده چشمگیر است . برای کودکان پیش دبستانی و بهخصوص دبستانی که در کنار خانواده با الگوهای رفتاری دیگری همچون معلمان و مربیان محشور میشوند ، نقش الگوها حائز اهمیّت است و آنچه که در ادامه فرایند رشد شخصیّت کودکان و تأثیرپذیری آنها از الگوهای رفتاری بسیار حساس است ، هماهنگی ، همانندی ، همراهی الگوها در رشد شخصیّت و ثبت معیارهای اخلاقی به هنگام ورود کودک به دبستان است . 2 : لغزش الگوهاالگوها همچون لوکوموتیوهایی هستند که به هر کجا میروند و گذر میکنند « واگنهای عظیم اجتماع » را به دنبال خود میکشند . لغزش هر کدام به معنای از بین رفتن مردم خواهد شد ؛ لذا عالم ، به معنای یک امّت و جمعیّت است . لغزش او با عث لغزش گروهی خواهد شد و پاکی و اصلاح او ، باعث اصلاح و سعادت گروه خواهد شد .علی (ع) میفرمایند : « هیچ لغزشی زیان بارتر از لغزش عالِم نیست ، لغزش عالِِم مَثَل شکسته شدن کشتی است که خود غرق میشود و گروهی را با خود غرق میکند . » (11) و این امر مسئولیت والدین و معلّمین را بیشتر میکند . 3 : اصطکاک الگوها منظور از اصطکاک الگوها ، برخوردها و تعارضهایی است که گاهی میان الگوهای مورد علاقهی کودک و نوجوان وجود دارد . گاهی کودک یا نوجوان از میان ارزشهای موجود در محیط (مدرسه ، اجتماع ) و خانواده ، دچار تعارض میشود و آنها را کاملاً با هم متفاوت میبیند . در چنین شرایطی ممکن است به ارزشهای خانوادگی پشت پا زده و ارزشها و الگوها و مدلهای موجود در اجتماع را بپذیرد ، اعتماد به نفس خود را از دست داده و یا اینکه با حفظ همهی آنها هر جایی با الگویی خاص عمل کند و در نتیجه انسان نه با یک چهره ؛ بلکه به چهرههای گوناگون و متضاد مبدّل شود . پس برای حفظ شخصیّت کودکان و جلوگیری از هر گونه عدم تعادل روانی ، هماهنگی بین الگوها بسیار مهم است . 4 : اهمیت ایجاد امنیت روانی و تأثیر الگوهااگر والدین با تفکّر و منطق صحیح در برابر رفتار کودکان عکسالعمل نشان دهند و برای آنان کانونی گرم فراهم سازند ، از فرزند خود فردی قوی و متکی به نفس خواهند ساخت که با هر بادی تعادل خود را از دست نداده و به ارزشها و الگوهای نادرست جواب نمیدهد . 5 : الگوهای متعالی اسلام خداوند که رهگشای سعادت انسانهاست ، پیامبر اکرم(ص) را بهعنوان بهترین سرمشق برای جهانیان معرفی میفرماید(12) و از او به « خُلق عظیم »(13) یاد میکند . ایشان قبل از اینکه با گفتار راهنمای خلق باشند ، با رفتار خود مربی مردم بودند و با کودکان مهربان بودند و تا آنجایی که میتوانست به آنها سلام میکرد و به خاطر آنان سجده خود را طولانی میکرد که مبادا آزرده شوند و .... پس اگر در دل مربی مرحمت نباشد ، چگونه میتواند موفّق شود ؟ پس پاکی و سلامت محیط تربیتی کودک ، در صورتی امکانپذیر است که او را به اخلاق و سیره و محبّت پیامبر و ائمهاطهار (ع) ارتباط و اتصال دهیم .نتیجه :نتیجه اینکه برای استفاده بهتر از نقش الگوها در تربیت کودک :الف : بین رفتار و کردارمان تفاوتی وجود نداشته باشد .ب : از الگوهای عملی ، بیشتر استفاده نماییم . ج : زمینه مناسبی را برای الگو دهی به کودک یا دانشآموز فراهم آوریم . د : سعی نماییم اصطکاک بین الگوها را کاهش داده و یا از میان برداشته و کودک را در این زمینه راهنمایی کنیم .پینوشت ها : 1 : ابراهیم زاده ، عیسی :«فلسفه تربیت »، (انتشارات پیام نور، مهر 84 ) ، ص 53 .2 : اصفهانی ، راغب :«المفردات»، (دارالقلم و دارالشامیه ،دمشق و بیروت ،چاپ اول 1412 ه . و 1992 م. ) 3 : سیف ، علی اکبر:«روانشناسی پرورشی»، (انتشارات آگاه ، تهران ، چاپ دهم ، 1362)، ص 187 . 4 : عظیمی ، سیروس :«روانشناسی کودک»، (انتشارات معرفت ، چاپ 1369)، ص 186.5: شکوهی یکتا ، محسن :«روشهای تربیت اسلامی»، (دفتر تحقیقات و برنامهریزی ، تابستان 62)، ص 13.6:قائمی ، علی :«پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان»، (انتشارات امیری)، ص 166 و 167.7: عطاران ، محمد :«آراء مربیان بزرگ مسلمان دربارهی تربیت کودک»، (انتشارات مدرسه، 1357)، ص113.8 : مطهری ، مرتضی :«تعلیم و تربیت در اسلام»، (انتسارات الزهرا ، چاپ 1362)، ص 48 .9 : شعاری نژاد ، علی اکبر :«فلسفه آموزش و پرورش»، (انتشارات امیر کبیر، تهران ،چاپ چهارم ،1376)، ص 389 و 390 .10: قمی ، شیخ عباس :«سفینه البحار»، (جلد دوم)، ص 278 .11 : شکوهی نیا ، محسن :«تعلیم و تربیت اسلامی(مبانی و روشها)»، (انتشارات گلشن ، چاپ 1378)، ص 115 .12 : سوره احزاب ، آیه21 .13 : سوره قلم ، آیه 4 .